دنیای فوتبال:از سری رقابتهای جام باشگاههای تهران یاران دایی میهمان رعدپویان بودند. این دیدار که در ورزشگاه چمران در محله شادآباد برگزار شد به خودی خود فاقد اهمیت است. اما حضور علی دایی در ورزشگاه و حاشیههای او و چند نفر همراهانش که گویا دو نفر آنها برادر او بودند در نوع خود قابل توجه است.
نکتهای که بد نیست در ابتدا به آن اشاره شود حضور محمد دایی به عنوان سرمربی تیم یاران دایی است. علیآقا هم برای تماشای عملکرد برادرش و تیم تحت هدایت او با حضور در جایگاه ویژه (VIP) از ابتدا تا انتها با خنده و شادی این بازی و پیروزی دو بر صفر تیمش را نظارهگر بود.
اولین حاشیه قابل ذکر به تلاش عکاس روزنامه گل برای گرفتن عکس از سرمربی و کاپیتان سابق تیمملی برمیگردد. وقتی فلش دوربین چهره دایی را نشانه رفت او خطاب به عکاس گفت؛ «از کسی اجازه گرفتی تا از من عکس بگیری؟!» عکاس بخت برگشته هم که توقع چنین واکنشی را نداشت در جواب میگوید؛ «شما روی سکوی تماشاگران حضور داری و من هم از تمام آنها عکس میگیرم. اینکه اجازه نمیخواهد.» به دایی برمیخورد و میگوید:«من را با تماشاگران یکی میکنی؟» به هر ترتیب پیش از آن که کار به جاهای باریک کشیده شود زبان بازی عکاس ما و سرحال و قبراق بودن علیآقا ماجرا را ختم به خیر میکند تا آقای دایی اجازه دهند از او عکس گرفته شود. در طول 90 دقیقه دایی و هفت الی هشت همراه او با خنده و شادی مسابقه را تماشا کردند. دایی از روی سکو بازی تیم برادرش را تحلیل و از همان جا دستورات فنی را صادر میکرد. اما یکی از جالبترین اتفاقات این بازی به پیشبینی درست او روی یک ضربه پنالتی برمیگردد. یاران دایی دو بر صفر جلو بودند که یک پنالتی را از دست میدهند. دقایقی بعد داور یک پنالتی به سود تیم حریف یعنی رعدپویان میگیرد. علیآقا خطاب به اطرافیان خود اینگونه پیشبینی میکند که بازیکن حریف میزند سمت راست خودش و گلر هم سمت چپ خودش میپرد و پنالتی را میگیرد. تمام آنچه که دایی پیشبینی کرده بود موبه مو اتفاق افتاد تا کسانی که پیشبینی علیآقا را شنیده بودند متعجب شده و به وجد بیایند. در این لحظه دایی بادی در غبغب خود انداخته میگوید: «بالاخره پس از این همه سابقه و تجربه وقتی یک بازیکن پشت توپ میایستد از طرز ایستادنش میفهمم میخواهد چه کار کند!». پس از این جمله انواع تشویقها و ماشاءا... و خلاصه این تعریف و تمجیدها نثار علیآقا میشود. یک نفر هم آن بین برای خود شیرینی میگوید: «علیآقا غیر از شما که خوب پنالتی میزدی بقیه فوتبالیستهای بلند قد (که اشاره به قد و قواره پنالتیزن حریف دارد) خوب پنالتی نمیزنند.» در اواسط بازی بود که مربی حریف در اعتراض به عملکرد داور او را متهم میکند که تحت تاثیر حضور علی دایی به سود تیم او سوت میزند و جوگیر شده است. او آنقدر بر اعتراض خود اصرار میورزد که در نهایت توسط داور اخراج میشود. این مربی اعتراضکنان در حال خروج بود که عدهای از تماشاگران و طرفداران دایی او را به باد ناسزا و استهزاء میگیرند. اوضاع آنقدر وخیم و غیرقابل تحمل میشود که ناظر بازی دستور توقف مسابقه را میدهد. همین غائله وقفهای پنج الی شش دقیقهای در مسابقه ایجاد میکند. در این میان دایی و همراهانش مانند سایر دقایق بازی فقط میگفتند و میخندیدند و اصلا خبری از آن مرد همیشه اخمو و عصبانی نیمکت تیمملی نبود. در آخر هم با سوت پایان بازی دایی به سمت پرادوی سفید خود رفت تا ورزشگاه را ترک کند. در این لحظه عکاس ما برای گرفتن عکس از علیآقا کسب اجازه و رخصت میکند که او این بار خنده بر لب میگوید: «عزیزم حالا که اجازه گرفتی مشکلی نیست و میتوانی عکس بگیری.» به نظر میرسد حضور چندساله در فوتبال آلمان باعث شده تا همان نظم و دیسیپلین را از آنها به ارث ببرد. حتی هواداران و طرفداران دایی هم بدون هماهنگی قبلی و کسب اجازه نمیتوانستند با موبایل خود با چهره محبوب خود عکس یادگاری بگیرند. در آخر هم علیآقا به شوخی و با اصطلاحی خاص به عکاس روزنامه گل و عکس گرفتنهای مداوم و پیدرپی او اعتراض میکند و با لبخند سوار بر پرادو، ورزشگاه چمران و محله شادآباد را ترک میگوید.
منبع: روزنامه گل
لطفا در خصوص این خبر نظر دهید