دنیای فوتبال:وقتی که عماد متعب مصری در آخرین ثانیههای بازی با الجزایر توانست برای دومینبار دروازه این تیم را در قاهره باز کند و کار صعود را به بازی تکراری بکشاند، شور و هیجان زایدالوصوفی در مصر ایجاد شد.
ما ایرانیها (بالاخص آنهایی که فوتبالی هستند و به ویژه قرمزدوستان) خوب میدانیم وقتی گل قهرمانی یا صعود به جامجهانی در آخرین ثانیهها به ثمر برسد، چه شوری روی سکوی تماشاگران ایجاد میشود و فوتبالدوستان پای تلویزیون چه حالی پیدا میکنند؟ اصولا اینگونه شورهای بدون شعور، یکی از ویژگیهای کشورهای جهان سوم است، اما هیچکس گمان نمیکرد گل عماد متعب آغازی خونین باشد برای درگیریهای جدیدی که مسببشان فوتبال است و بس!
مصریها بعد از پیروزی شیرینشان بر الجزایر و از بین نرفتن کورسوی امیدشان برای صعود به جامجهانی 2010 -جامی که قرار است برای اولین بار در تاریخ فوتبال جهان،آفریقا را تبدیل به مرکز توجه جماعت فوتبالدوست دنیا کند!- دچار چنان هیجانی شدند که کنترل ناپذیر مینمود. این هیجان جهان سومی، اوج گرفت و کار به جایی رسید که فوتبالدوستان مصر پنداشتند دشمن دیرینه و تاریخیشان را شکست دادند! این احساس کاری کرد که هواداران تیم ملی مصر با چوب و چماق به شهر یا محلهای که محل اسکان الجزایریهای مقیم مصر بود،حمله کرده و نفرات زیادی را مصدوم و مجروح کنند. این غائله بزرگ در نهایت به فراخوانده شدن سفیر مصر در الجزیره (پایتخت الجزایر) از سوی دولت متبوعش شد و میرفت که به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود!
وقتی میبینیم که سازمان ملل متحد برای کنترل بازی تکراری این دو تیم- که طبق دستور فیفا در کشور ثالث (سودان) برگزار میشد- نیرو اعزام کرده و درگیریهای ایجاد شده در پایان این بازی، شکست مصر و صعود الجزایر به جامجهانی 21 مجروح روی دست بیمارستانهای خارطوم گذاشته است،بیشتر به عمق فاجعه پی میبریم!
از آنجا که این اتفاق همزمان با دیدارهای پلیآف اروپایی و از جمله بازی فرانسه و ایرلند در پاریس بود. خبر گلی که توسط دستان تیری هانری به ثمر رسید و ایرلند را از جامجهانی 2010 دور نگاه داشت نیز، همزمان با این غائله بزرگ از سوی خبرگزاریها مخابره شد،اما واکنش ایرلندیها به هیچعنوان با آنچه که مصریها از خود نشان دادند، قابل مقایسه نیست!
به خودمان اجازه نمیدهیم که قبول کنیم و باور نمیکنیم - شاید دوست نداریم باور کنیم!- که این همه تفاوت رفتاری به اختلاف سطح فرهنگ اروپاییها و آفریقاییها،- یا اصطلاحاتی چون جهان اول و سوم مربوط باشد و لاجرم آن را به تفاوت نقش فوتبال در جوامع مختلف بشری نسبت میدهیم و دلیل و خواستگاه آن را در «تعریف» فوتبال در کشورهای متفاوت، جستجو میکنیم! بیشک فوتبال اروپا و آفریقا،همانقدر که از بعد فنی با هم متفاوت هستند،از نظر نوع نگاهی که به آنها میشود و جایگاهی که در نزد مردم از آن برخوردار هستند نیز، متفاوتند!
آن هنگام که تیم ملی سنگال در جامجهانی 2002 توانست فرانسهای که سالها این کشور را تحت استعمار خود داشت، شکست بدهد، سنگالیها تا صبح در خیابانهای شهرهایشان پایکوبی و جشن برگزار کردند، اما به راستی اگر قرار باشد ترازوی خاصی که جمیع جهات را در نظر میگیرد، سابقه جدالهای مختلف تاریخی بین فرانسه و سنگال را ارزیابی کند، کفههای ترازو به کدام سمت متمایل شده و به کدام سو سنگینی میکند؟!
برزیل، تنها کشوری است که در تمام جامهای جهانی حضور یافته، اما آیا نگاه مردم برزیل به فوتبال در آن زمان که کشورشان عنوان بدهکارترین کشور جهان را از آن خود کرده بود،همین نگاهی است که حالا و در حالی که کشورشان دارای رو به رشدترین و پویاترین اقتصاد جهان شده و چند سال آینده تبدیل به یکی از قطبهای اقتصادی دنیا میشود، به آن دارند؟!
غیرقابل تردید است که مردم کشورهای عقب افتادهتر، نگاهی غیرتمندانهتر به فوتبال دارند آنها غرور فروخوردهشان را در فوتبال جستوجو میکنند و وقتی میبینند که فوتبال، کشورشان را در حد 32 کشور برتر جهان مطرح میکند به آن دل میبندند و آن را جدیتر از چیزی که هست میپندارند! البته این بدان معنا نیست که کشورهای صاحب تکنولوژی و پیشرفتهتر به فوتبال جدی نگاه نمیکنند، اتفاقا نگاه آنها بسیار جدیتر است. با این تفاوت که آنها به جای پرداختن به شور و شوقهای کاذب و پوچ فوتبالی، با یک نگرش صحیح و کاربردی از آن یک صنعت میسازند. صنعتی اشتغالزا، پولساز و سرگرم کننده که توجه مردم سایر کشورها را هم به آن کشور خاص جلب میکند. صنعتی که به جز خرید و فروش فوتبالیست، هزار و یک درآمد جانبی ساده و پیچیده را هم در کنار خود به همراه دارد!
آری! فوتبال، این ورزش ساده و دوستداشتنی، به تنهایی میتواند گویای بسیاری از مسایل باشد. نحوه برخورد مردم ملل مختلف با پدیدهای به نام فوتبال، نحوه نگرش مسوولان هر کشور به این ورزش و نوع برداشتی که از این پدیده جهانی میشود، میتوان گویا و نشان دهنده سطح فرهنگی، اقتصادی و حتی میزان عرق ملی مردم آن کشور خاص باشد و بیشک این قواعد برای فوتبال ما هم صادق هستند. بیتردید روزنامهنگاران دیگری در کشورهای مختلف وجود دارند که با استناد به نوع برخورد ما با پدیده فوتبال، در مورد همه چیزمان قضاوت میکنند. درست مثل همین کاری که ما امروز و در این مقال با مردم مصر، الجزایر، ایرلند، فرانسه و برزیل کردیم. به نظر شما، آنها بعد از دیدن رفتار تماشاگران ما (و البته آنهایی که در اصطلاح امروزمان تماشاگرنما نام دارند!) چگونه در موردمان قضاوت خواهند کرد؟! البته هیچ تردیدی وجود ندارد که رفتار ما – مثل رفتار مصریها و الجزایریها – تابع فاکتورهایی چون ژنتیک، محیط و تربیت ماست و از دید روانشناسانه خودمان کمترین تاثیر را در آن داریم، اما آیا به نظر شما مصریها هم میتوانند با استناد به این دست قوانین روانشناسانه و جامعهشناسانه، نوع برخوردشان را توجیه کنند؟!
منبع: روزنامه گل
لطفا در خصوص این خبر نظر دهید