فوتبال روز:برای علی دایی زیاد نوشتهایم. بعضی وقتها زیاد تعریف کردهایم و بعضی وقتها هم زیاد فحش دادهایم. او در ذهن ما، موجودی با مختصات عجیب و غریب است که گاه تنفر را برانگیخته و گاه تحسین مطلق. هیچ حد وسطی وجود ندارد.
۱)برای فوتبالدوستان یا سیاه سیاه بوده یا سفید سفید. نمیدانیم باید با او چه کنیم؟ مرد اخموی فوتبال ایران آرزوهای بزرگی دارد. از اول هم داشت. از همان زمان که به تهران آمد و جایی برای استراحت نداشت. دایی خودش، خودش را ساخت و پایه گذار جریانی شد که حالا میتوان به آن «داییایسم» لقب داد! متاسفم. میدانم واژه من درآوردی عجیب – غریبی است ولی...! ولی آن را به زودی میفهمید.
2) عصر دوشنبه و بعد از گل کریم باقری، تمام حرفهایش را چپاند توی حلقش و فریاد زد. هم به خاطر پیروزی پرسپولیس بود و هم نبود. دایی داشت چیزی را یادآوری میکرد. چیزی شبیه به این؛ «دیدید؟ من هنوز هستم.»
فریادهای غیرقابل پیشبینی دایی در واقع دهان کجی به تمام اتفاقات گذشته و دوران کنار گذاشتنش از تیمملی بود. یادتان هست؟ همین چند روز پیش به یک خبرنگار گفت؛ «روزی ناگفتهها را خواهم گفت» ...و گفت، عصر چهارشنبه گفت. فریاد زد. عربده کشید و باعث شد تا هزاران نفر به احترام او از جا بلند شوند و دست بزنند. او شادی را به بخشی از جامعهای تزریق کرد که چندین سال بود در حسرت پیروزی میسوختند. دایی حتی اندوه ارزشمندی را به هواداران تیم رقیب تقدیم کرد. اندوهی که شاید ابتدا دوست داشتنی به نظر نرسد ولی حداقل باعث میشود در داربی بعد به استقبال تلافی برویم. این یعنی فوتبال.
3) انگار عادت کرده تا مرز محو شدن پیش برود و درست در بدترین روزها به بهترین شکل بازگردد. در زمان بازیگری نیز چنین بود. وقتی گل نزدنهایش صدای همه را درمیآورد آنگاه کاری میکرد تا منتقدان فقط سکوت کنند. سکوت و باز هم سکوت. برایش تیمملی مالدیو با برزیل فرقی نداشت. (ندارد!) حتی در 36 سالگی مقابل هر حریفی چنان بازی میکرد که انگار 17 سال دارد و برای اثبات توانایی خویش باید تا سر حد مرگ بجنگد.
داستان فعلی او با پرسپولیس نیز ادامه همان «دایی اسیم» قبلی است. پرسپولیس امسال تیمی نهچندان پرستاره بود که به دلایل مختلف از کورس قهرمانی جاماند. بازیکنان دیگر انگیزه نداشتند و برای پایان لیگ لحظه شماری میکردند اما دایی خودش را به آنها تحمیل کرد و یادشان آورد مردی که اکنون مربیشان است روزی طحالش پاره شد، روزی در پارک میخوابید، روزی فحش میشنید و روزی سرود حیا کن، رها کن، بدرقه راهش میشد. انرژی مثبت این روزهای پرسپولیس در واقع ادامه همان انرژی است که علی دایی در تمام سالها به خودش تزریق میکرد.
4) وقتی با تیمملی نتایجی برخلاف میلمان به دست آورد فحش دادیم. شوخی نداشتیم. تیمملی بود و ما و جایی برای خودنمایی. دایی را کنار گذاشتند و بعد از آن ماهها سکوت کرد. میدانستیم بازمیگردد اما چه روزی؟ معلوم نبود! ناگهان مربی پرسپولیس شد و به فاصله کوتاهی از تیمی بدون انگیزه، یک مدعی حضور در جام باشگاهها ساخت و سپس استقلال را شکست داد. چیزی که برای طرفداران پرسپولیس به اندازه قهرمانی لیگ ارزش دارد. تاثیر روانی دایی بسیار بیشتر از تاثیر فنیاش بود و حداقل تا پایان لیگ امسال نیز چنین خواهد بود.
لیگ ایران پتانسیل فراوانی برای جذاب شدن دارد اما مشکلات چندماهه اخیر، همه را از اصل به فرع کشانده بود. حاشیهها و پروندههای حاشیهای بیداد میکرد. فوتبال، کمگیر میآمد. ولی حالا بخشی از جذابیت فوتبال دوباره توی ویترین گذاشته شده است و هیچکس مثل دایی نمیتواند مدعی اصلی آن باشد. حتی اگر از او به خاطر سگرمههای در هم و حضور طولانیاش در خط حمله تیمملی ناراحت باشیم و این ناراحتی شکلی از تنفر را نشان دهد ولی واقعیت، واقعیت است. او توانست دوباره به لیگ روح فوتبالی ببخشد.
شما میتوانید از آدرس زیر وارد صفحه اصلی
سایت شوید: www.footballrooz.com