فوتبال روز:اوضاع در فدراسیون فوتبال چنان در هم ریخته است که میتوان حدس زد سرمربی بعدی تیم ملی، هر ملیت، سن و یا حتی جنسی(!) داشته باشد.
1 - «شنبه موعود» هم بیآنکه معجزهای برای فوتبال رخوتزده ایران به همراه داشته باشد، آمد و رفت. جلسه کمیته فنی فدراسیون تشکیل شد، برای دو بازی نه چندان دشوار پلیآف با قرقیزستان به هومن افاضلی به عنوان نفر اول امیدها اعتماد کردند تا فضا برای حضور احتمالی جلالی یا استیلی در آیندهای نزدیک فراهم شود. در مورد تیم ملی بزرگسالان اما، که بیشترین انتظار برای شنیدن اخبار جدید در موردش وجود داشت، چیزی غیر از همان کلیگوییها، تناقضات و ابهامسازیهای متداول فدراسیون کفاشیان در کار نبود. بدون هیچ تردیدی این فقط «ایران» است که در آن رییس فدراسیون میتواند از مشخص شدن سرنوشت سرمربی تیم ملی تا دو هفته آینده خبر بدهد و نایب او، «وعده خوبان» را به سال آینده موکول کند! حالا این سوال را دوباره مرور میکنیم، شاید به پاسخی واقعیتر برسیم؛ چرا کارلوس کرش هم مثل خاویر کلمنته به ایران نیامد؟ واقعا چرا؟!
2- اوضاع در فدراسیون فوتبال چنان در هم ریخته است که میتوان حدس زد سرمربی بعدی تیم ملی، هر ملیت، سن و یا حتی جنسی(!) داشته باشد. دوستان از مربیان ایرانی برنامه خواستهاند و در حال مذاکره با مربیان خارجی هستند! بدتر از همه اینها اما، ادعاهای ریز و درشتی است که این روزها مطرح میشود؛ یک دلال معروف مدعی است ظرف یک روز میتواند کومان و فانباستن را به ایران بکشاند و البته علی فتحا...زاده هم ادعای مشابهی دارد. یک طرف فدراسیون از سنول گونش و فاتح تریم حرف میزند و در طرف دیگر، یکی میخواهد دوباره پای مربیان بلوک شرق را به کشور باز کند. این همه جنب و جوش و حرارت برای جذب مربی خارجی، احتمالا هیچ ربطی به قصه شیرین «پورسانت» ندارد و با تلاش برای رسیدن به شهرت مضاعف هم نمیتواند در رابطه باشد! اینجا، همه عاشق وطناند و درست به همین خاطر است که دلمان میخواهد از دوستان عشق ایران بپرسیم چه تضمینی برای موفقیت مربیانی دارند که مدعیاند ظرف 48 ساعت میتوانند آنها را روی نیمکت تیم ملی بنشانند؟ آیا صرف آوردن یک نام خارجی به ایران کافی است، یا ضرورت دارد به مسایلی مثل سوابق و تواناییهای فنی او، مکتب و خاستگاه مربیگریاش و نیز شرایط فرهنگیاش توجه شود؟ نامهایی مثل فولر یا کومان، با چه پشتوانه منطقی و در چه چارچوبی مطرح میشوند؟ آیا اگر مقصود، آرام کردن افکارعمومی و رفع تکلیف است، نمیشود همین دیگو مارادونای بزرگ را که سرنخواستنش دعواست، به تهران آورد و همه تیمهای ملی را دربست به او داد؟ آیا هنوز هم به «تخصص» به چشم عنصری زاید و تجملاتی در کشور ما نگاه میشود؟!
3) عجیب است، امروز فتحا...زادهای از هنرش در جذب سرمربی خارجی برای تیم ملی سخن میگوید و مدعی است باید کار به او سپرده شود که در کارنامه مدیریتیاش یک شاهکار بیبدیل به نام «رولند کخ» دیده میشود (!) یا ناصرخان شفقی از موفقیتهای فوتبال ایران با خاویر کلمنته حماسهسرایی میکند که این گزینه مطلوب و مقبول او، پس از رد پیشنهاد فدراسیون فوتبال ما، هرکجا رفت فاجعه بار آورد و اخراج شد! برخلاف آنچه دوستان تصور میکنند، استخدام سرمربی برای بزرگترین تیم هر مملکت که «تیم ملی» آنجاست، به دوراندیشی، برنامهریزی و مهارتی نیاز دارد که نزد هر کسی موجود نیست. به ویژه در کشور ما که رکورددار واردات بازیکن و مربی بنجل است، پرهیز از سپردن کار به این بزرگی به افراد غیر متخصص یک اصل اساسی و بنیادین تلقی میشود. کسانی که دستاندرکار چنین پروژهای لقب میگیرند، ضرورتا باید یک گام از احساسات عمومی جلوتر باشند و موشکافانهتر و مسوولانهتر تصمیم بگیرند. شاید بشود به قول دوستان، ظرف چند روز یک اسم پر آب و تاب را به ایران کشاند و اتفاقا افکار عمومی را ارضا هم کرد، اما یافتن گزینههایی که دوای درد این بیمار رنجور باشند به این آسانیها نیست. ای کاش شلوغ کاریها و ادعاجات را کنار بگذاریم و اجازه بدهیم دور از منافع فردی و جمعیمان، راه گزینههایی به سمت ایران هموار شود که بتوانند نفعی به آن برسانند، نه آنکه باری دیگر روی انبوه مصائبش باشد.
4) مربی 24 ساعته، تاریخ اعتبار و مصرفی بالاتر از همان 24 ساعت ندارد. آنچه باعث میشود کره و ژاپن در سطح قاره بدرخشند، انتخابهای اصولی آنها در سالهای مختلف مثل هیدینک و زاکهرونی است، وگرنه قطعا آنها با جامعه آرام و مترقیشان، در معرض انتخاب چند دقیقهای دهها مربی سفارشی و دلالپسند قرار داشتهاند!
منبع:روزنامه گل