فوتبال روز:استیلی منتظر سقوط خیلیها بود تا جایشان را روی نیمکت پرسپولیس بگیرد؛ از سوبل و دنیزلی تا قطبی. اما استیلی ِ دستیار، سقوط هیچکدام از این سرمربیها را ندید و جور دیگری به پرسپولیس آمد.
حالا تماشاگران پرسپولیس، این استیلیهای تکثیر شده، منتظر سقوط او نشستهاند تا کنار برود و جایش را به نفر دیگر بدهد.
و این میتواند لحظهای تاریخی برای پرسپولیس باشد. تیمی که تماشاگرانش یا میدانند چه میخواهند، یا نمیدانند. اگر این نوار روی دور ندانستن بگردد و فقط شهوت دفع فرد منفور را داشته باشد، به هیچ آهنگ هیجانانگیزی ختم نمیشود. تجربهی استیلی پیشروی ماست. کسی که حریص سقوط دیگران بود تا جایشان را بگیرد و وقتی نیمکت توسط رفیق شفیقش پاکسازی شد، روی آن نشست اما فعلا و تا اینجا که نصیبی جز رنج و حرمان و عذاب نبرده است.
تماشاگران پرسپولیس ، فردا و فرداها، میتوانند امروز ِ استیلی را تجربه کنند؛ گیر کرده در یک بنبست عذابآور. وقتی پیوسته شعار حیا کن و رها کن میدهند، و وقتی اسم سرمربی سابق شکستخورده را فریاد میزنند، یعنی همهشان روی صفحهی لجبازی سوزنشان گیر کرده و هدفشان نه داشتن یک تیم خوب و تجربه کردن پیروزی و قهرمانی، که از رو بردن دشمن و زمین زدنش است.
تماشاگران دههی هفتاد پرسپولیس، تماشاگران بهتری بودند. آنها در سالهای غیبت علی پروین، او را صدا میزدند و او را میخواستند. علی پروین هم تعریفش مشخص بود. علی پروین در آن سالها مترادف برد، فوتبال هجومی، قهرمانی و استادیومهای پر و هیجانزده بود. وقتی بالاخره طلسم شکست و سلطان به سرزمین سابقش برگشت، هفتاد هشتاد هزار نفر به پیشوازش آمدند. تماشاگرانی که نتیجهی خواستن و عشقشان را با چند دوره قهرمانی پیاپی گرفتند تا زمانی که کفگیر سلطان به آخر دیگ رسید.
اما امروز چهطور؟ تماشاگران دههی نود پرسپولیس بعد از استیلی چه چیزی میخواهد؟ علی دایی را؟ علی دایی مترادف چه چیزهاییست به جز پنج شکست پیاپی، حذف در مرحلهی اول آسیا، باخت رفت و برگشت در دربی و استادیومهای سه هزار نفره؟ اگر تماشاگر ِ امروز دلبستهی چنین چیزهاییست که استیلی مرغوبترش را میتواند عرضه کند؛ مگر کالایی مرغوبتر از یک امتیاز از سه بازی سراغ دارید؟
بهتر است خودمان را گول نزنیم و حافظهیمان را فریب ندهیم. همهمان خوب به خاطر داریم که همین چند سال پیش وقتی دایی بازیکن صبا باتری بود و به پرسپولیس گل زد، استادیوم چه شعارهای بالای هجده سالی که نشنید. خوب خاطرمان هست وقتی پرسپولیس در سال 87 و در لیگهای هفتم و هشتم، دوبار با قطبی سایپای دایی را شکست داد، کمترین شعار سکوهای پر از تماشاگر تقاضای حرکات موزون از اسطوره بود. پس پای یک محبوبیت افسانهای در میان نیست که فکر کنیم آن همه شکست با دایی خللی به شمایل قدسیاش وارد نمیکند. آن هم برای تماشاگرانی که سلطان و امپراطورشان را در پی نتایجی ضعیف به فراموشی سپردند.
بهتر است این دور باطل به پایان برسد. در نبرد کاشانی و دایی، پشت هیچ یک به خاک نخواهد رسید. آن که زمین خورده و اگر کمی وقت بگذرد، کاملا ضربهی فنی میشود، اسمش پرسپولیس است. در آن زمان، ما سوگواران بنای تاریخی و سابقا باشکوهمان خواهیم بود و آقای کاشانی لابد در شورای شهر به "مردم" خدمت میکنند و علی دایی هم در سلسلهی بیپایان تیمهایی نظیر سایپا،صبا، راهآهن و غیره. آن وقت حتما خیلی مغبون خواهیم بود که سیاهی لشگر بازی بزرگانی بودهایم که ما را فقط برای صداهای پرطنینمان میخواستند، نه علاقه و انتخابمان که تیمیست به نام پرسپولیس.
منبع:سایت گل