فوتبال روز: باز هم بیانیه؛ باز هم توهین و تحقیر و هتاکی؛ باز هم پردهدری با بدترین الفاظ ممکن؛ و باز هم محمد مایلیکهن. حالا دیگر مثل روز روشن است که حاجیمایلی این اعتراضها را به عشق جنجالهای بعدی مطرح میکند.
شکایت و جوابیه که هیچ، حتی همین یادداشت انتقادی هم برای این مربی خانهنشین در حکم توجهی است که نثارش میشود و از شادی سیرابش میکند. امروز دیگر توجه کردن به حرفهای این مرد، بزرگترین خیانتی است که میتوان در حق او روا داشت اما چاره چیست؟ ساکت هم نمیتوان نشست.
محمد مایلیکهن مصداق بارز «نقض غرض» است. زمانی که به جنگ «فوتبال ناپاک» میرود این کار را با «جملات ناپاک» انجام میدهد. وقتی برای امیر قلعهنویی بیانیه صادر میکند و او را لمپن میخواند از الفاظی بهره میگیرد که روی تمام لمپنهای تاریخ فیلمفارسی را هم سفید میکنند. و حالا هم دعوایش با علی دایی را با به کار بردن سخیفترین ادبیاتی که سراغ داریم تا حد دعواهای کودکستانی پایین میبرد. و جالب اینکه به تمام این دعواها هم رنگوبوی ارزشی میدهد و اصرار دارد باور کنیم دغدغهاش امور معنوی است نه امیال دنیوی!
این مورد آخر، بزرگترین اشتباه (بخوانید بزرگترین گناه) مایلیکهن است که هر موجود بیزبانی را به فریاد میآورد. مربی سابق علی دایی، هنوز به دعوای کشدارش با این شاگرد سابق که 15سال پیش کلید خورده است ادامه میدهد اما اصرار دارد این دعوای کهنه و خاله زنکی را در زیرمجموعه دعوای «مستضعفین» و «مستکبرین» طبقهبندی کند!
او متخصص این است که وقتی با مدیران غیرورزشی بر سر اینکه «کی پرسپولیسیتر است؟» وارد دعوا میشود پای پیرزنی که در میدان ترهبار میوههای لهیده جمع میکند را هم وسط بکشد و اصلا به این نکته فکر نکند که گودرز با شقایق هیچ نسبتی ندارد! شاید استاد حق دارد بابت عرقهایی که برای باشگاهش ریخته طلبکار باشد، همانطور که مجتبی محرمی و عباس کارگر هم حق دارند. منتها آنها تلفظ درست کلمه «بیتالمال» را بلد نیستند. آنها بازیکن فوتبال بودهاند نه داعیهدار ارزشهای شرعی و مذهبی.
امروز سوالها از مایلیکهن این است: آیا همین ارزشهایی که از آن حرف میزنید ایجاب میکنند به بدترین شکل آبروی شخصی افراد را هدف بگیرید؟ اینکه با طرفهای دعوایتان بگویید از «سرجهازی همسرانشان» حرف بزنید دقیقا مطابق با همان ارزشهایی است که به آن باور دارید؟ اینکه ادعا کنید مدیران پرسپولیس خرج ماه عسل مصطفی پاشا را پرداخت کردهاند چطور؟ یعنی اگر در این یادداشت هم بهجای انتقاد از شخص شما از نزدیکترین افراد خانوادهتان نام برده میشد یک کار ارزشی و خداپسندانه انجام شده بود؟
آقای مایلیکهن؛ اینکه فرزندان ما شما را بهعنوان یک مربی فوتبال در کشور میشناسند و نمیشود حرفهایتان را با برچسب «18+» از جلوی چشمانشان سانسور کرد، الحق که سرشکستگی بزرگی است برای ما، و سنگ بزرگی در پیش پای تربیت آنها! کمکم داریم یاد سکانس معروف آژانس شیشهای میافتیم و جمله تکاندهنده عباس، درست همانجایی که دعوای کلهگندهها اوج میگرفت: «بابا خجالت بکشین! مردم دارن نگاهتان میکنن!»