فوتبال روز

آخرین اخبار فوتبال ایران،لیگ برتر،دسته یک،پرسپولیس،استقلال،عناوین روزنامه های ورزشی،حاشیه های فوتبال،فوتبال دنیا،جدول لیگ برتر

فوتبال روز

آخرین اخبار فوتبال ایران،لیگ برتر،دسته یک،پرسپولیس،استقلال،عناوین روزنامه های ورزشی،حاشیه های فوتبال،فوتبال دنیا،جدول لیگ برتر

یادداشت ویژه؛در حاشیه نامه بلند خیابانی/ چرا جواد محبوبترین نیست

فوتبال روز: سبک گزارشگری جواد خیابانی اگرچه طرفداران خاص خود را دارد اما او گزارشگر محبوب اغلب فوتبال دوستان نیست و بینندگان تلویزیونی معمولاً ترجیح می دهند فوتبال های حساس را با گزارش عادل فردوسی پور یا مزدک میرزایی تماشا کنند و در یکی دو نظرسنجی که برای انتخاب گزارشگر یک بازی خاص، مثلاً دربی، انجام شده تقریباً همین رتبه بندی رقم خورده.

 

اما این را هم نمی توان فراموش کرد که بخشی از لذت شیرین ترین خاطره فوتبالی نسل ما که در روز هشتم آذر 76 رقم خورد، با صدای جواد خیابانی عجین شده.

خیابانی در اواسط دهه هفتاد و در روزگاری که بهرام شفیع، کوتی، بهروان و کمی قبل تر هادی صالح نیا، میکروفون تلویزیون را قبضه کرده بودند، یک «اتفاق خجسته» بود؛ او جوانی بود که صدای دلنشینی داشت و اطلاعات فوتبالی قابل قبولی اما هرچه گذشت، با شیبی تند نزول کرد و امروز در موقعیتی است که برای دفاع از خود در برابر سیل انتقادات، دست به قلم می شود و نامه ای پر سوز و گداز می نویسد. 

 

بخش هایی از «دل نوشته» خیابانی قابل تامل است و تردیدی نیست که پاره ای از انتقادهایی که درباره او مطرح می شود و متهم کردن او به بی سوادی، منصفانه نیست اما همدلی با او باعث نمی شود که از فردا همه «ناگزیر» باشند شیفته گزارش های او شوند. به عنوان یکی از اعضای خانواده بزرگ رسانه، معتقدم سبک کار خیابانی ایرادهایی فراتر از گاف هایی دارد که پیش از این، بدان پرداخته شده است. 

 

فوران اطلاعات سوخته

یکی از نقص های بزرگ جواد خیابانی، تکرار چندباره اطلاعات و اخباری مستعمل است که حتی تماشاگران گاهگاهی فوتبال هم بر آن اشراف کامل دارند. به طور مثال، بیست سال پیش که رایان گیگز پدیده ای نوظهور در فوتبال جزیره بود، اگر گزارشگری می گفت: این بازیکن بااستعداد ولزی است و برای تیم ملی انگلیس بازی نمی کند، یک نکته باارزش را به اندوخته اطلاعاتی فوتبال دوستان اضافه می کرد اما خیابانی در همین فصل در یکی از بازی های منچستریونایتد، به اطلاع بیننده بازی رساند که گیگز ولزی است و نمی تواند برای تیم ملی انگلیس بازی کند و جام جهانی نرفته و....! این «اطلاعات سوخته» که خیابانی در گزارش هایش بارها یادآوری می کند، صرفاً برای کسی جذاب است که برای اولین بار چشمش به جمال گیگز روشن می شود. وگرنه بیش از اینکه مایه انبساط خاطر باشد، ابزار سوهان روح است. 

 

تحلیل اطلاعات تکراری

گاهی اوقات که خیابانی شوخ و شنگ باشد، برای اطلاعات تکراری که چند لحظه پیش در اختیار بیننده تلویزیونی گذاشته، «تفسیر» و «تحلیل» هم راه می اندازد. به طور مثال می گوید: فلانی الان 33 سالشه، دیگه نمی تونه بره جام جهانی... و بعد ادامه می دهد: بله دیگه! جام جهانی بعدی 36 سالشه. و بعد کمی مکث می کند و دوباره ادامه می دهد: مگه یه بازیکن تا چند سالگی می تونه برای تیم ملی کشورش بازی کنه.... 40 سال؟ 50 سال؟... و بعد از کمی مکث: تازه مربی تیم ملی کشورش به جوانگرایی اعتقاد داره، بازیکن پیر رو دوست نداره ...... اوضاع وقتی بدتر می شود که در این لحظاتی که خیابانی آینده یک بازیکن را تحلیل می کند، یک صحنه خطرناک روی دروازه ای خلق شود؛ مهاجم تک به تک شده، ولی گزارشگر خوب ما همچنان به «تفسیر خبر» ادامه می دهد. اینجاست که بعضی اوقات شنونده صدای خیابانی ترجیح  می دهد دکمه «سکوت» روی کنترل تلویزیون را فشار دهد. 

 

برداشت های غیرفوتبالی

در اواخر یکی از بازی های همین فصل اروپا، هافبک راست تیمی که از حریف جلو افتاده بود، توپ را چند متری جلو برد و از نیمه زمین گذشت ولی بازیکنی را جلوتر از خودش ندید، تغییر مسیر داد و با یک پاس رو به عقب کوتاه، توپ را به هافبک دیگری سپرد. در واقع تیم برنده، سعی داشت با حفظ توپ در منطقه یک سوم میانی، بازی را کنترل کند و در منطقه ای امن به حفظ توپ بپردازد. حالا در این موقعیت استنباط جواد خیابانی چه بود؟ او که انتظار داشت این بازیکن همچنان پیشروی کند، گفت (قریب به مضمون): حالا این بازیکن خودش رو خسته نمی کنه و انرژیش رو نگه می داره برای بازی هفته آینده!

معنی این حرف این است که بازیکنی که در 80 دقیقه 11 کیلومتر دویده، حساب و کتاب می کند که اگر 50 متر بیشتر بدود، هفته آینده کم می آورد و بهتر است انرژی اش را ذخیره کند! این اتفاق ها، فقط در فوتبال پلی استیشن رخ می دهد، وگرنه در فوتبال واقعی این حساب و کتاب ها برقرار نیست. 

 

توهین غیرمستقیم و البته ناخواسته!

کسی که در آخرین ساعات شب، خواب و بقیه تفریح ها را فاکتور گرفته و مشغول تماشای یک فوتبال مهم اروپایی است، بدون هیچ شک و تردیدی از قوانین ابتدایی بازی فوتبال خبر دارد. اما خیابانی بدون درنظر گرفتن این پیش فرض منطقی، گاهی مشغول توضیح واضحات می شود، به طور مثال می گوید: بله! توپ در محوطه جریمه به دست مدافع می خوره و این یعنی پنالتی. توپ را با دست زد و این یعنی پنالتی. .... تاکیدی که خیابانی می کند و تلاش برای «شیر فهم« کردن بیننده بازی، یعنی ما تا دیروز تماشاگر بیس بال بودیم و نمی دانستیم پنالتی یعنی چه! این چیزی نیست جز، توهین غیرمستقیم به شعور تماشاگری که لااقل برای یک بار در زمین چمن به توپ لگد زده.   

 

دلایل بی ربط با ذات فوتبال

یکی از ویژگی های بزرگ بازی فوتبال این است که هیچ فرمولی در آن صادق نیست اما خیابانی اغلب براساس فرمول های خود ساخته، گذشته و حال و آینده یک بازی را تحلیل می کند. به عنوان نمونه همین جمله «بازی شیلی و اسپانیا بسیار جذاب خواهد شد، مخصوصاً اینکه بازیکنان هر دوتیم هم زبان و هم جنس هستند»، بر این فرض استوار است که هرگاه دو کشور هم زبان با هم دیدار کنند، حتماً و حتماً باید فوتبالی تماشایی را انتظار داشته باشیم. با این حساب باید بازی قطر و بحرین، تماشایی تر از بازی آلمان و فرانسه باشد. چون در بازی اول همه عربی حرف می زنند ولی زبان آلمانی ها و فرانسوی ها تفاوت دارد!

چمن خوش رنگ، هوای ابری، زبان مشترک، نژاد، رنگ پوست، پیشینه تاریخی، اشتراکات فرهنگی، سرانه ناخالص ملی و... هیچ کدام عامل موثری بر زشتی و زیبایی یک مسابقه فوتبال نیستند، آقای خیابانی!   

 

 

لحن خاص!

لحن جواد خیابانی در پاره ای اوقات، شبیه آن هایی که می شود که در جشن ها و اعیاد برای دانش آموزان مدارس، برنامه های سرگرم کننده اجرا می کنند. به طور مثال جمله «اسپانیا یه گل زده، داوید ویا زده، خیلی قشنگم زده، 5 دقیقه پیشم زده» وقتی روی کاغذ خوانده می شود، چندان عجیب و غریب نیست ولی وقتی با لحن خاصی که مختص خیابانی است، شنیده می شود، شکل دیگری پیدا می کند. یعنی باید این جمله را در جریان بازی شنیده باشی تا به عمق قضیه پی ببری! و یا جمله «چیکار میخوان بکنن اونجا؟ دارن نقشه میریزن اونجا»، با همان لحن خاص مثل وصله ای نچسب، بیننده را از حال و هوای بازی خارج می کند. 

 

بدسلیقگی در تعبیر

یکی دیگر از پارامترهایی که در کیفیت گزارش های خیابانی تاثیر منفی دارد، بی سلیقگی او در تعابیری است که به کار می برد. مثل «پرتاب شدن صندلی های بی گناه». این شاید غلط نباشد ولی تعبیر قشنگی نیست. مگر ما صندلی گناهکار هم داریم که متضاد آن، صندلی بی گناه داشته باشیم؟ یا «مزه مزه کردن توپ» و تشبیه حذف شدن مکزیک از جام جهانی به «مرگ مکزیک». برای یادآوری نمونه نقض این نوع بدسلیقگی، باید به تعبیر فراموش نشدنی استاد عطاالله بهمنش اشاره کرد که در یکی از بازی های مهم تیم ملی، وقتی مهاجمی که کارنامه چندان خوبی در گلزنی نداشت، جایگزین یک مهاجم ناکارآمد دیگر شد، گفت: «تعویض صفر با صفر» 

 

امان از قافیه

آخرین ایرادی که به سبک گزارش جواد خیابانی وارد می دانم، مشکلی است که گریبان گیر خیلی از مجری ها و گزارشگران صدا و سیماست. همه آن هایی که جلوی دوربین می روند، به شکلی افراطی تلاش می کنند قافیه دار صحبت کنند و اغلب هم مصداق همان عبارت مشهور «قافیه چو تنگ آید...» می شوند.

خیابانی اصرار غریبی به چسباندن جملات به یکدیگر و کش دادن آن ها دارد و اینجاست که جملاتی مثل «مارادونا مثل یه تماشاگر، مثل یه طرفدار، مثل یه فوتبالیست.....» بروز می کند. 

 

 

 

علی مغانی 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد